سال نو مبارک...
خیلی دوست داشتم که امسال 3 تایی باهم سر سفره هفت سین باشیم ولی صد حیف که تو خوابت میومد ومن هرکار کردم نتونستم بیدار نگه دارمت و خوابیدی.
معمولا وقتی که خوابت میاد هرکار کنیم باید بخوابی و وقتی هم که زیاد خوابت نیاد به هیچ عنوان نمیخوابی. همیشه تا آخرین ذره انرژی مشغول بازی هستی و بعد یهو میای بغل من یکم شیر میخوری و میخوابی....مامان فدات شه عزیزممممم
خلاصه....3 روز اول عید اینجا بودیم و 4 عید رفتیم خونه مامانی و واسه دومین بار با قطار مسافرت کردی.کلا پسر خوش مسافرتی هستی و اصلا اذیتم نکردی.البته اینم بگم که بابا کلللللللی باهات بازی کرد و سرگرم بودی.یک هفته اونجا بودیم و 10 عید اومدیم خونه.
تو ایام عید چون رفت و آمد ها زیاد تر شده بود خیلی بهتر تونستی با دیگران ارتباط برقرار کنی و کمتر غریبی میکردی.
عشق من سال نوت مبارک امیدوارم همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه